عید قربان بود و تعطیل..
یه روز بدون آلارم...تخت تا ۱۱:۳۰ خوابیدم....
بعد هم ناهار و ادامه ی شیطنتم...
بدجوری نیما و فامیلاش موندن سر کار....
دیوونم کردن...میگن : یا پرستویی یا پرنیان!
دیگه کم مونده بود خودم و لو بدم!
بعد از ظهر و تا ساعت ۸ خواب بودم....بهتر!
بعد که بیدار شدم یه کم universal grammar خوندم
یه کم هم larsen freeman!
بعد از عمری یه کمی درس خوندم...
کاش همیشه ازین حسا بیاد سراغم...
کل روزم به همین بیخودی گذشت...
هنوز قالب پیدا نکردم...
دلم برای آقای لطیفی تنگ شده....
اوه اینجا نباید از احساس حرف بزنم....
اینجا متد رفتار گرایان اجرا میشه!
behavioristic method