سلام سلام...
امروز روز خیلی خیلی خوبی بود...
بعد از ظهر و با آراد چت میکردم و بسی خندیدیم..
بعد در دقایق آخر در حالی که همه سرم غر میزدن
حاضر شدم و رفتیم به سمت خونه ی ساره اینا..
خونشون خیلی خوشگل شده بود...
بعد از بازدید از خانه..من و یلدا و ساره رفتیم تو اتاقش و در و بستیم..
و ساره آغاز نمود آنچه را که ناگفته مانده بود..
از محمد گفت و چگونگی سوزاندنش که بسی حال نمودیم..
الحق که دختر دایی خودمه..حالا من ازین عرضه ها ندارما..
بعد از آن یک فیلم جذاب دیدم که بسی مرا خوش آمد...
نارون پسند و مسحور کننده...
داستان دخترکی بود که به جای برادر دو قلوش میره مدرسه اش...
و دو ماه تموم با پسرا زندگی میکنه....
خیلی دوسش میدارم..
بعد از شام از پسران دعوت نموده و
باز هم دوره همی و باز هم سرگرمی های پلیدانه..
زنگ زدیم به این و اون...آی خندیدیم....آی خندیدیم...
زنگ میزدیم میگفتیم : رادیو فردا؟.
اونا هم پایه...مسابقه طرح میکردن...
من جواب میدادم..
هم اونا جمع بودن هم ما...
خلاصه اینکه شب فوق العاده ای بود...
میخواستیم مزاحم آراد هم بشیم که نشد..
اینم یه سری از عکس از صحنه های فیلم..
اسم فیلم چی بود؟
she is a man ..