...زندگی منهای تو...

دلتنگ کسی هستم که به دلتنگی من میخندد..!

...زندگی منهای تو...

دلتنگ کسی هستم که به دلتنگی من میخندد..!

شب ترس..



امشب...

که به عبارتی میشه دیشب همه خونه ما دعوت بودن.....

همه یعنی دایی ها . گروه همیشگیمون ......s6ii6x

شب خوبی بود مخصوصا اینکه

وقتی داشتم پلی استیشن بازی میکردم و

یاد روزای خوب گذشته افتادم ...

یاد وقتایی که.....بی خیال...!

خلاصه اینکه شب خوبی بود...

بازی کردیم......گفتیم خندیدیم....

بعد تو تاریکی نشستیم به دیدین فیلم :


The Exorcism Of Emily Rose


نمیدونم دیدین یا نه.....میشه : جن گیری امیلی رز...

کمک کمک همه تو کف فیلم بودن که دیدیم یه سنگ خورد به پنجره....

اول اهمیت ندادیم....

بعد که دومین سنگ خورد

میلاد با وحشت از رو تخت پری پایین و همه جیغ زدن...

مهران هم از فرصت استفاده کرد و گفت :

- پشت سرتون...

که جیغ بنفش همه بلند شد....

آخرش هم فهمیدیم کار حسین بوده....Whoop De Doo

یواشکی رفته بود بیرون....

تاریک هم که بود ندیدیم نیست...

تازه صدامونم ضبط کرد...

خلاصه شب خوبی بود...

امرزو ما جو گیر شدیم کلی به خودمون رسیدیم....

آرایش و اتو مو و این جور بساطا...

ساره رو نگه داشتیم علی رغم تلاش پدر مادرش واسه بردنش...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد