...زندگی منهای تو...

دلتنگ کسی هستم که به دلتنگی من میخندد..!

...زندگی منهای تو...

دلتنگ کسی هستم که به دلتنگی من میخندد..!

تنهایی



درونم تنهای تنهاس

ابری و بی تکیه گاهم

واسه چی همیشه تنهام

آخه من چیه گناهم


دلم یه دنیا گرفته....خسته ام..

روزهای تکراری...دوستای از هم پاشیده...

ذهنی خسته...و ترم آخر....

خدایا....کجایی؟

نظرات 3 + ارسال نظر
مهران پنج‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:11 ب.ظ

حالا خوبه نمیخوای بری سربازی مثل من بعد دانشگاه

کاش میرفتم سربازی

مهران پنج‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:27 ب.ظ

دلتو بزن به دریا برو بهش بگو بالاتر از سیاهی که رنگی نیست
مطمئن باش اینطوری حداقل خودتو راحت میکنی از چی میترسی شرایط روحی تو از اینی که هست بدتر نخواهد شد
کتاب کی پنیر منو جا به جا کرده خوندی؟
این پنیر خواه نخواه تموم میشه یا شده به فکر فردا باش
ببخشید اینقدر رک بودم ناراحت که نشدی؟

حرف زدم باهاش
سرنوشت همون توافق بود و هست
توافق به جدایی

مهران شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:31 ب.ظ

پس نفرین یه توافق هایی که آخرشون جداییه
نفرین به من و تو که دل بستیم

چی بگم....
نفرین اما خوب نیس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد