...زندگی منهای تو...

دلتنگ کسی هستم که به دلتنگی من میخندد..!

...زندگی منهای تو...

دلتنگ کسی هستم که به دلتنگی من میخندد..!

یه روز عالی...

سلام سلام...

بعد از مدت ها وقت کردم که بنویسم...

وای معلوم نیس چه بلایی سر خاطرات سال 90 میاد...

باید حتما یه سررسید بخرم....حیفه!

حالا نیس خیلی روزای خوبیه...ایششششش...

وای الان که این و مینویسم به سختی انگشتام و به حرکت در میارم..

دارم میمیرم از درد....

دیروز با بچه ها رفتیم کوه....خیلی خوش گذشت....

9 نفر بودیم....موقع بالا رفتن

به غلط کردن افتاده بودم...فکر میکردم هرگز دیگه به قلعه نمیرسم...

آخه رفته بودیم قلعه رود خان...


ناهار کباب خوردیم....

همممم خیلی خوشمزه بود..

بعد کل قلع رو گشتیم...

چه مناظری خدای من....عالی بود...

هنوز تصویرش تو ذهنمه!

موقع برگشت آسون بود....اما خوب خیلی سر میخوردیم...

بعد از اونم بردنمون کنار دریا.....

همه چیز عالی بود...

خدایا ممنونم ازت.....

دیروز و امروز که کلا تعطیل بودم نه نماز خوندم نه هیچی!

ساره هم چند ساعت پیش ازینجا رفت...

بهش گفتم زنگ بزن اورژانس بیاد...

آخه نمیتونست پا شه!

خوب دیگه ورزشکاریه و یه عالمه دردسر!

نظرات 2 + ارسال نظر
آناکارنینا شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:31 ب.ظ http://www.anacarnina.blogsky.com/

خوشحالم که خوشحالی. کاش دنیای من هم انقدر شاد بود.

مهران پنج‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:56 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد